دانلود رمان اوراكل

رمان بوك,دانلود رمان,رمان,رمان عاشقانه

۶,۰۱۵ بازديد

رمان اوراكل (ORACLE)رمان اوراكل (ORACLE)

دانلود رمان جديد اوراكل (ORACLE) اثر هما پور اصفهاني با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با لينك مستقيم

 

رمان جديد اوراكل نوشته نويسنده نام آشنا هما پور اصفهاني كارشناسي ارشد روانشناسي متولد 12 اسفند 1369 از اصفهان است كه توسط انتشارات سخن  به زودي منتشر مي شود …

 

 

خلاصه رمان اوراكل

اتاق در تاريكي محض فرو رفته بود … نه چراغ خوابي روشن بود و نه پرده زخيم و تيره اتاق اجازه مي داد هيچ نوري از چراغ هاي داخل كوچه به درون اتاق نفوذ كند!

 

طبق عادت هميشگي اش لحاف كلفت را از روي خودش كنار زده و به زور قرص خوابي كه خورده بود به خوابي نيمه عميق فرو رفته و از عالم و آدم بي خبر بود … شايد در كل يك ساعت از خوابيدنش گذشته بود!

 

اين اوراكل قدر در شش شب قبل بي خوابي كشيده بود كه آن شب حريصانه خواب جعلي و كمكي اش را در آغوش گرفته و قصد نداشت بيدار شود … از نظر خودش ديگر جز خواب هيچ چيزي نمي توانست برايش تسكين باشد!

 

از بيرون اتاق صدا مي آمد … صداي پا … كسي داشت مي دويد … ترسان و هراسان مي دويد … تنها عكس العملش به صداهاي رعب آور اين بود كه از دنده چپ بچرخد و طاق باز شود!

 

خوابش سنگين تر از اين حرف ها بود كه با يك صداي پا بيدار شود … در اتاقش ناگهاني باز و محكم و توي ديوار پشتش كوبيده شد … اين ديگر صدايي نبود كه بيدارش نكند!

 

خواب از چشمانش گريخت … لاي پلكش را به زحمت گشود و به كسي كه بين چارچوب در ايستاده و به او خيره مانده بود نگاه كرد … دختر همين كه مطمئن شد او را بيدار كرده جلو دويد!

 

ساكي كه توي دستش بود را روي زمين انداخت و در كمد او را گشود … همين طور كه تند تند هر چه به دستش مي رسيد را داخل ساك مي چپاند نفس بريده و ترسيده گفت:

 

پاشو مهراد … پاشو ! دارن مي آن … بايد بري ! مهراد سرش مي كوبيد … گيج مي رفت … مي چرخيد … چشمانش تار مي ديد!

 

دستش را اوراكل بالا آورد و آهسته روي شقيقه اش فشرد … دختر به سمتش چرخيد و اين بار جيغ كشيد … مهراد با توام … بايد بري … اين جا ديگه امن نيست … نگهباني گفت كه دارن مي …

 

صداي زنگ در بلند شد … مهراد كه تا آن لحظه فقط توانسته بود به زور لب تخت بنشيند با صداي زنگ در و جيغ همزمان دختر از جا پريد و هجوم برد سمت پنجره و پرده زخيم سياه رنگ را كنار زد!

 

نور چرخان قرمز رنگ ماشين پليس مو به تنش راست كرد … اين جا پايان خط بود ؟ ديگر به ته رسيده بود …

 

ليست جامع رمان هاي هما پور اصفهاني

 

رمان آسمان نگاهت

رمان قرار نبود

رمان توسكا

رمان شكلات تلخ

رمان سيگار شكلاتي

رمان آرامش غربت

رمان شام مهتاب

رمان روزاي باروني

رمان جدال پر تمنا (سجاده و صليب)

رمان تقاص

رمان استايل

رمان ذهن خالي

رمان افسونگر

 

 

اين مطلب جهت آگاهي طرفداران و آشنايي با تمام آثار هما پور اصفهاني نويسنده برجسته و خوب كشورمان است و اين رمان بدون هماهنگي ايشان در سايت منتشر نخواهد شد

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان اوراكل

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.