دانلود رمان يغماي بهار

رمان بوك,دانلود رمان,رمان,رمان عاشقانه

۷۸ بازديد
رمان يغماي بهار
رمان يغماي بهار

دانلود رمان يغماي بهار اثر الف.كلانتري (ياسي) با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با لينك مستقيم

دلاي ايلياتي با فرار از بند بند ، خود را به بهشت شانه هاي مردي رساند كه كوه و سبيي ممنوع ... يك من ، يك تو و دنيايي حرف ... يك كلام ، درد و درد و درد ...

خلاصه رمان يغماي بهار

امروز پنجمين خرابكاريه ... مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به‬ باد مي‬دم ... ‫صداي فريادش آن قدر گويا و رسا بود كه صدا از هيچ كس در نمي‬ آمد!

‫معمولا از زماني كه برگشته بود ... صدايش به گوش كسي نمي رسيد و‬ ذات كم‬ حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود.‬

سر همه پايين بود و كسي آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمي‬ گرفت ... دندان قروچه اي كرد و نفرتش از اين ملك و خان بودن را سر آن ها‬ خالي كرد.
‫واي به روز كسي كه بدونم تموم اين خرمن سوزوندنا زير سر اونه پوستشو ميكنم توش پر كاه مي كنم بشه مترسك باغ و مزرعه!‬
‫نگاهش روي تك تك رعيت چرخيد و بي حرف به طرف سررر سررراي‬ خانه‬ رفت ... ‫در آشپزخانه صداي ديگ هاي چدن و مس به هوا بود و هركس‬ مشغول كاري‬ بود!

‫چهلم هدايت خان بود و كل بزرگان دعوت بودند ... ‫بدليل مرگ ناگهاني پدرش هدايت خان با تلگرافي به ايران بازگشت و جايي‬ بايد مي ماند كه براي رهايي قيد خان بازي و ثروت و زمين ها را زد و‬ براي‬ درس خواندن به امريكا رفت!

‫ماه منير كه پشت در اندروني فالگوش ايستاده بود اما چيزي دستش را‬ نگرفت ... با لب هايي آويزان به سمت مطبخ رفت!

‫چشمش كه به مادرش پاي ديگ افتاد، با لحني سؤالي پرسيد : گوش وايستادم ولي …

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان يغماي بهار

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.