دانلود رمان جدال پر تمنا

رمان بوك,دانلود رمان,رمان,رمان عاشقانه

۷۱ بازديد
رمان جدال پر تمنا
رمان جدال پر تمنا

دانلود رمان عاشقانه جدال پر تمنا اثر هما پور اصفهاني با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا نسخه اصلي با ويرايش جديد و لينك مستقيم

ويولت دختري زيبا با چشمان افسانه ايي ، به تازگي از فرانسه با خانواده فرانسوي خود به ايران بازگشته او كه اصليتي ايراني دارد در دانشگاه با خواهر و برادري آشنا ميشود كه با ارگل ( خواهر ) دوست و با آراد ( برادر ) رقيب ميشود ، ويولت مسيحي است و ارگل و آراد از يك خانواده مذهبي هستند ، كلّ كلّ بين ويولت و آراد اتفاقات زيبايي را رقم ميزند و باعث ميشود ...

خلاصه رمان جدال پر تمنا

خوب يادمه بردن اسم عموم جرم بود! يعني اگه در موردش حرفي مي زدم بابام مجبورم مي كرد دهنم رو آب بكشم ، خيلي سخت گير بود خدا بيامرز … همين سخت گيري هاش هم كار دست من داد …

صبح ها به زور منو براي نماز بيدار مي كرد … ماه رمضونا مجبورم مي كرد روزه بگيرم … واي به روزي كه يه ركعت نمازم قضا مي شد … يا مي فهميد كه روزه مو خوردم!

واي به روزي كه مي فهميد به يه دختر نگاه كردم هر چند بي غرض! كم كم بدم اومد … از همه چي بدم اومد … از دين … از مسلمون بودن … از رفتن توي دسته ها و سينه زدن … از زنجير زدن … از چادر سر كردن آراگل …

از مامانم و جلسه هاي قرآنش … از همه چي … من زده شدم … جلوي بابا دلا و راست مي شدم يعني دارم نماز مي خونم … ولي حتي يه كلمه اش رو هم نمي فهميدم … فقط يه جاهايي مي گفتم الله اكبر …

يعني دارم مي خونم … سحر ها بيدار مي شدم … سحري ميخوردم … نمازم رو سمبل مي كردم و مي خوابيدم …

ولي تو راه مدرسه روزه مو مي خوردم … هر وقت بابا نبود از زير نماز خوندن در مي رفتم و كم كم افتادم تو خط دوست دختر …

فقط سيزده سالم بودم كه با اولين دوست دخترم دوست شدم … اون موقع كه موبايل جايي نبود … نامه نگاري مي كرديم …

به اينجا كه رسيد خنديد … منم نا خودآگاه خنده ام گرفت … يادش بخير … روغن مو مي خريدم از خونه كه مي رفتم بيرون روي سرم خالي مي كردم …

دكمه يقه مو باز مي كردم … آستينامو مي زدم بالا … حق پوشيدن شلوار جين نداشتم …

به لينك زير مراجعه كنيد :
دانلود رمان جدال پر تمنا

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.